زبان ما

زبان ما ، مجموعه یادداشت هایی است در مورد زبان هورامی:
۱-مختصری از تاریخ زبان ما
۲- زبان هورامی و هویت سازی
۳- قباله هورامان، هورامی یا پهلوی؟
۴- از هورمزگان تا صیدی
۵- ریشه یابی
۶- در باب دستور زبان هورامی
۷– پایان زبان کردی هورامی نزدیک است؟
۸- زبان مخفی مردم هورامان و…….
که نتیجه یک پژوهش چندساله در باب دستور تاریخی زبان هورامی است، و ترجمه بخشهایی از کتاب )ریزمانی میژویی زمانی کوردی) نوشته “آرام شکیبایی. در این نوشتهها فراتر از نگاه تاریخی و گرامری جامعه شناسی زبان نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت/ بخش اول این با عنوان مختصری از تاریخ زبان ما در زیر آمده است . .
پیش سخن:
تاکنون بسیاری از ما ابراز نظرهایی محفلی، عوامانه و غیرعلمی بسیار در مورد زبان هورامی، اصالت آن، زبان کتاب اوستا، همسانی هورامی و عبری، تاریخ چندهزار ساله آن، کتاب قانون ابوعلی سینا و غیره و …. شنیدهایم، بسیاری از این نوع سخنان و در کنار آن غرور و تحسین مردم هورامان به خاطر زبانشان، موجب شدهاست، که ما هورامی ها دست تصاحب بر گذشتههایی دراز کنیم، که متعلق به همه آریاییهاست. متاسفانه در مورد زبان هورامی و تاریخ آن افراد متخصص و غیر متخصص بسیاری ابراز نظرکردهاند؛ همیشه یک شاعر، زبانشناس نیست؛ افراد زیادی هستند که سالها در زمینه تاریخ تحقیق میکنند، اما هیچ گاه به خود اجازه ندادهاند؛ در مورد زبانها حرفی بزنند. یک محقق فرهنگشناسی، امروزه در مورد زبانشناسی همزمانی و دیگرزمانی ابراز نظر نمیکند. اما در اینجا در کوچه و بازار اتفاق نظر بر این است، که زبان هورامی همان اوستایی است، و …
خانواده زبانی (Language Family):
امروزه در جهان زبان ها را با توجه به نزدیکی های آوایی، گرامری و … در خانوادههای زبانی دسته بندی می کنند. در واقع زبان ها مانند گونههای گیاهی با زبان های هم خانواده و خویشاوند خود در یک شاخه زبانی دستهبندی می شوند.
برخی از خانوادههای زبانی شناخته شده در جهان عبارتند از: هندواروپایی، تبتی، آفرو-آسیایی، آمرنید و …، که هر یک از این ها نیز خود زیر شاخههایی دارند.
به عنوان مثال خانوادهی آفرو – آسیایی زیرشاخههایی مانند زبان های سامی، مصری، اوموتیشی و .. را دربردارد. و در ادامه نیز شاخه “سامی” نیز دارای چندین زبان است که مهمترین آن ها عبارتند از: عبری، عربی، آشوری، آرامی.
اما تنها ذکر یک نکته لازم است و آن اینکه شباهت محض کلمات، که آن هم امروزه ناشی از مراودات زبانی و وامواژه گیری است؛ دلیلی بر هم خانواده بودن و هم ریشه بودن دو زبان نیست؛ وجود چندین کلمه عبری و عربی در زبان هورامی یا فارسی چیزی را ثابت نخواهد کرد، جز اینکه روزی سخنوران این زبان ها با همدیگر مراوده و همسایگی، همزیستی و یا حتی درگیری داشته اند.
دوره های زبانی:
نیازها و روند زندگی اجتماعی مردم یک جامعه پیوسته در حال تغییر است، در واقع با گذشت زمان محیط پیرامون ما دستخوش تغییراتی خواهد شد، این تغییرات می تواند همهی جنبههای زندگی ما را دربرگیرد؛ و زبان به عنوان یکی از ارکان و حتی نمودهای زندگی اجتماعی نمی تواند از این تغییرات مصون باشد؛ یک زبان ممکن است تغییرات متفاوتی داشته باشد؛ می تواند تحت تاثیر زبان های دیگر تغییراتی فونتیکی، گرامری و … داشته باشد، یا با توجه به ساختار و خصوصیات منحصر به فرد خود تغییراتی را داشته باشد.
یک اصل در تغییرات زبانی همیشه مدنظر است و آن حرکت به سوی تطابق زبان با خواست ها و نیازهای سخنوران می باشد. معمولا هنگامی که در یک زبان تغییرات فونتیکی، گرامری، و یا معنایی شدیدی رخ می دهند و در حقیقت زبان دیگری از زبان پیشین به وجود می آید؛ می گوییم که زبان وارد دوره جدیدی شده است. گفتنی است که تغییرات زبانی هر یک سمت و سوی جداگانهای خواهند داشت و به همین دلیل است که زبان های آشوری و عربی با وجود هم ریشه بودن و یکسان بودن زبان نیاکان سخنورانشان امروزه تفاوت های زیادی با هم دارند.
به زبان ساده اگر سخنوران یک زبان را به دو دسته مجزا تقسیم کرده و آن ها را در حصارهایی قرار دهیم که امکان ارتباط با همدیگر را نداشته باشند، بعد از چند نسل خواهیم دید که این دو مجموعه دارای زبان های متفاوتی هستند، در واقع تغییرات زبانی آن ها با هم واگرایی داشته. هر چه به نسل های قبلتر باز گردیم خواهیم دید که زبان های آن ها بسیار به هم شبیهتر می شوند.
زبان های ایرانی:
همانگونه که در ابتدای یادداشت اشاره شد یکی از خانوادههای زبانی شناخته شده و شاید وسیعترین خانواده زبانی ، خانواده “هند و اروپایی” (یا هندوژرمنی) است، این خانواده خود دارای چندین زیرشاخه است: زبان های ژرمنی، آلبانیایی، اناتولیایی، هند و آریایی (هند و ایرانی)، ارمنی و ایتالی و…
هند و ایرانی نیز خود به چند زیرشاخه تبدیل می شود: هندی، ایرانی و داردی. و زبان های ایرانی نیز همواره یک تقسیم بندی (شرقی – غربی) را داشتهاند. زبان های ایرانی بالطبع مقتضیات زمانی، زیستی و تاثیرات زبان های دیگر چندین دوره زبانی را سپری کردهاند؛ که با توجه به شرایط تاریخی و همچنین ساختاری زبان ها، سه دوره برای این زبان ها در نظر گرفته می شود: باستان، میانه، جدید.
دوره زبان های ایرانی باستان، زبان هایی را شامل می شود که قدیمیترین آثار به زبان های ایرانی بدین زبان ها نگاشته شده و تا زمان حمله سلوکیان (انقراض سلسله هخامنشیان) به ایران رواج داشتهاند. در این دوره آثاری از زبان های اوستایی و هخامنشی (پارسی باستان) به جای ماندهاند، اما در بین این آثار عبارات و اسامی خاصی از زبان هایی که آن ها را مادی (آتروپادگانی) و سغدی می گوییم نیز یافت می شوند. پس در کل ما ۴ زبان باستانی شناخته شده داریم: اوستایی، هخامنشی(پارسی)، مادی، سغدی. شایان ذکر است که در این دوره همگرایی و قرابت بیشتری در بین زبان های مردم اریایی وجود داشته است.
اما در مورد تقسیم بندی شرقی – غربی این زبان ها:
شرقی: اوستایی، سغدی / غربی: پارسی، مادی
هر چند که شواهد تاریخی و زبانی حاکی از وجود زبان ها، لهجه و گویش های دیگری نیز می باشد؛ مثلا زبان و نحوه سخن راندن پارت ها، خوارزمی ها و …،
در تحقیقات زبانشناسی بیشتر زبان اوستایی مورد توجه است، و دلیلی اصلی آن می تواند حجم بالای نوشتهها و آثار به جای مانده از این زبان است.
زبان های ایرانی میانه:
در دوران سلوکیان تا زمان انقراض این سلسله کمتر اجازهی خودنمایی به زبان های ایرانی داده شد. این زبان ها تقریبا به حاشیه رانده شدند؛ تا اینکه بعد از انقراض سلسله سلوکیان ما شاهد وجود آثاری به زبان هایی از خانواده زبانی ایرانی هستیم، این زبان ها نسبت به زبان های باستانی تغییرات گرامری، فونتیکی و حتی معنایی بسیاری داشتند.
به عنوان مثال در همان زبان های باستانی، نوشتههای متاخر به زبان اوستایی با نوشتههای قبلی آن که زبان آن ها را (اوستایی گاهانی) نیز می گویند متفاوت است، و این نشانهایست از تغییر و تطور زبان.
در دوران بعد از حکومت سلوکیان، همان زبان های باستانی با تطورات دستوری و ساختاری خود و پس از یک دوران خاموشی با ظاهری جدید ظاهر می شوند. به راستی در این دوران چه بر سر زبان های ایرانی آمد، که اینگونه تغییرات عمیقی در آن ها روی داد؟
زبان های ایرانی در دوران باستان و از ساختار ترکیبی خود به سوی زبان های تحلیلی در حرکت بودهاند، در زبان های میانه اسم، قید و صفت کمتر صرف می شد، به عنوان مثال در زبان های باستانی یک اسم، به ۲۴ حالت گوناگون ( ۸ حالت گرامری، و سه حالت شمار: منفرد، مونث و جمع) صرف شده است و در کنار آن نحوه صرف اسامی مذکر، مونث و خنثی نیز تفاوت داشته است. اما این ساختار گرامری در زبان های میانه دیده نمی شود؛ حالت مؤنث کاملا محوشد، اسم ها دیگر صرف نمی شدند؛ و …
نباید این واقعیت را نادیده گرفت که اقوامی که پس از سلوکیان در ایران حکومت را در دست گرفتند “پارت ها” بودند و زبان رایج در دوران آن ها نیز یقیقنا تحول یافته زبان باستانی آن ها بوده است.
دوره زبان های میانه تا پایان حکومت ساسانیان ادامه داشت؛ در این دوران ما زبان های ایرانی را به دستههای (غربی و شرقی) تقسیم می کنیم:
شمال غربی | پارتی (پهلوانیک) |
جنوب غربی | پارسی (پارسیک، ساسانی) |
شمال شرقی | خوارزمی، سغدی |
جنوب شرقی | سکایی، ختنی |
زبان های ایرانی جدید:
پس از سقوط ساسانیان و تسلط اعراب بر ایران، تا سدهی سوم هجری؛ بار دیگر زبان های ایرانی حاشیه نشین می شوند؛ هرچند که زبان ساسانی توسط پیروان آیین اوستایی و به عنوان زبان آیینی آنان در گوشه و کنار به کار برده می شد. اما با شکل گیری اولین حکومت های ایرانی در سدهی سوم به بعد و شوکفایی مجدد زبان های ایرانی ما شاهد تغییرات دیگری در این زبان ها نسبت به زبان های دوره میانه هستیم. به زبان های این دوره زبان های ایرانی جدید اطلاق می شود، به عنوان مثال زبان های حوزه غربی عبارتند از:
شمال غربی |
بلوچی، گیلکی، آذری(زبان ایرانی آذری، نه ترکی آذربایجانی)، تاتی، هورامی، سورانی، مازندرانی (طبری)، کرمانجی، تالشی، لکی، کلهری، سمنانی، زازایی و .. |
جنوب غربی |
فارسی، فارسی دری، فارسی تاجیکی، لری (در شمالی یا جنوبی بودن آن شک است)، لارستانی، کومزاری، آرانی و… |
باور بر این است که زبان های شمال غربی تکامل یافته و تحول یافته زبان شمال غربی میانه (پارتی) و زبان های جنوب غربی نیز تکامل یافته زبان جنوب غربی میانه (پارسیک) باشند.
——————————————–
علاقمندانن می توانند به منظور آشنایی بیشتر و همچنین نگاهی عمیقتر به مراجع زیر مراجعه نمایند:
۱- ناتل خانلری، پرویز (۱۳۸۲)، تاریخ زبان فارسی (جلد اول)، چاپ هفتم، تهرانن:نشر نو
۲-فرشید ورد، خسر (۱۳۸۶)، فرهنگ پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی، تهران: زوار.
۳– باقری، مهری (۱۳۸۴)، تاریخ زبان فارسی، تهران: نشر قطره.
۴-رضایی باغ بیدی، حسن (۱۳۸۵)، راهنمای زبان پارتی، تهران: ققنوس
۵-ابوالقاسمی، محسن (۱۳۸۳)، دستور تاریخی زبان فارسی، چاپ چهارم، تهران:سمت.
۶-آموزگار، ژاله و احمد تفضلی (۱۳۸۵)، زبان پهلوی ادبیات و دستور آن،چاپ پنجم، تهران: انتشارات معین.
در دانشنامه بریتانیکا نیز در مورد زبان های ایرانی مطالب جالبی یافت می شوند.
در بخش اول این مجموعه یادداشت ها به بررسی گذرایی از خانوادههای زبانی و همچنین دورههای زبانی زبان های آریایی پرداخته شد. در این نوشته با زبانی ساده و حتی الامکان غیرتخصصی به بررسی موضوع خواهیم پرداخت، آنچه در ادامه خواهد آمد شاید از دید یک زبانشناسی تاریخی و حتی یک زبانشناسی اجتماعی موضوعی ابتدایی، حل شده و کم ارزش جلوه دهد، اما متاسفانه در نزد ما این موضوع هنوز حل نشده باقی مانده و حتی آگاهانه و یا غیرآگاهانه از سوی افرادی نیز دچار انحراف شدهاست. در اینجا به باورهایی که مردم هورامان در مورد زبانشان دارند خواهیم پرداخت. قبل از پرداختن به موضوع اصلی، نظر مخاطب را به یک مثال بسیار ملموس که ممکن است در ادامه بحث کمک شایانی به ما کند، جلب میکنم: (پدری را در نظر بگیرید که دو فرزند همزاد دارد ، فرزند الف شباهت های ظاهری بیشتری نسبت به پدر دارد، ولی لزوما این فرزند، فرزند بزرگتر(قدیمیتر) نیست. در واقع هر دو فرزند متعلق به پدرشان هستند، و پدر نیز متعلق به هر دوی آن هاست، همچنین فرزند الف نمی تواند صرف شباهت بیشتر با پدر، فرزند ب را از ارث پدری محروم کند).
با پیشرفت علم، امکان مطالعات دقیق تاریخی و علمی و فراهم بودن شرایط، بهتر است به خود اجازه داده که از نوشتهها و یادداشت های چند شرق شناس، ایران شناس و ایرانگرد صدههای ۱۸ و ۱۹ میلادی،که نسبت به ما شناخت کمتری از زبان و فرهنگ ما دارند فراتر رفته، و خود با شیوههای نوین و با تکیه بر دانش روز در مورد زبان خود تحقیق کنیم، لزومی ندارد سخن یک ایرانگرد انگلیسی یا یک شرشق شناس روسی را که لزوما هیچ سررشتهای در زبانشناسی نداشته، وحی نازله به شمار آوریم و غیرقابل تغییر.
جایگاه زبان هورامی:
همانگونه که در یادداشت قبلی به آن اشاره شد، زبان هورامی یکی از زبان های جدید ایرانی است و از مجموعهی زبان های شمال غربی، این زبان در کنار زبان های سورانی، کرمانجی، کلهری و زازاکی زبان های کردی تبار حوزه شمالغرب ایران محسوب می شود. در سال های قبل از ورود اسلام به ایران و حتی تا سال ها بعد از آن نیز، زبانی با این شکل و شمایل و خصوصیات وجود نداشته، و اصلا اصطلاحات زبان هورامی، بلوچی، تاتی، گیلکی و سورانی و … عاری از معنی و مفهوم بودهاند، چه بسا بسیاری از این اسامی نیز مرسوم نبوده و در هیچ کتیبه یا نوشتهای به آنان اشاره نشده است. چون اجداد سخنوران این زبان ها در ایران باستان همگی با زبانی واحد و یا بهتر است بگوییم لهجهها و یا گویش هایی از یک زبان معین (در دوره زبان های باستانی: مادی، و در دوره میانه: پارتی، پهلوی اشکانی) سخن راندهاند و سپس بر اساس تطورهای تاریخی، تغییرات زبانی و شیوههای زندگی آنان و همچنین واگرایی زبانی، گفتار آن ها از هم فاصله گرفته و امروزه این زبان های نوین پدیدار شدهاند و حتی هر یک از این زبان ها نیز شامل چندین لهجه و گویش است.
در واقع زبان اجداد و نیاکان ما را نه می توان هورامی نامید و نه سورانی و نه بلوچی و نه گیلکی و …؛ هر چند که این زبان های جدید با هم تفاوت هایی دارند و ممکن است یکی از آن ها از لحاظ فونتیکی (آوایی) و یا گرامری شباهت بیشتری به زبان نیاکانمان داشته باشد، اما این دلیلی بر قدمت یا اصالت آن زبان نیست، اصلا “اصالت” در اینجا واژه نامسمایی است، شما اصالت یک زبان را در چه می بینید؟ “سره بودن زبان”، “نبود لغات دخیل در آن”، “شباهت گرامری به زبان های باستانی” و …؟. هورامی و سورانی و بلوچی و فارسی جدید و لری و طبری و … همگی همزادانی هستند از یک زبان باستانی، و حال یکی شبیهتر، و دیگری با تفاوت های بیشتر، و این چیزی را ثابت نخواهد کرد (ر.ک. مثال دوقلوها و پدر). حال که گوید که هورامی شبیهترین است؟؟
کتێبی زهردهشت که ئهڤیستایه…!
در نزد هورامی ها، زبان هورامی شبیهترین زبان به اوستایی است!، حتی پا را فراتر نهاده و برخی از افراد زبان کتاب مقدس اوستا را هورامی بر شمردهاند: “(به زمان ههورامی هاته سهر بهشهر….)”، عدهای شباهت های واژهای را سند قرار دادهاند و استدلال برخی بر ویژگی های آوایی یا گرامری است. آنانکه با ذکر شباهت و اشتراک ۲۰ کلمه از زبان عبری با هورامی، آن ها را هم ریشه و نژاد می دانند، یقینا با شباهت ۲۰۰ کلمهای زبان هورامی و اوستایی، اوستایی را نیز زاده هورامی خواهند پنداشت.! و یقینا با بررسی دیوان اشعار مولوی کرد و بیسارانی و … نیز رای به عربی بودن زبان هورامی هم باید بدهند!.
شاید هم این چنین بوده که زبان هورامی نسبت به سورانی و فارسی شباهت های فونتیکی و دستوری و لغوی بیشتری به زبان های باستانی داشته، و همین سندی شده است برای خیل عظیمی از افراد از شاعر گرفته تا سیاستمدار، کرد و غیرکرد؛ که هورامی را عین اوستایی و اوستایی را عین هورامی برشمارند، شاید هم برخی از جریانات و طرز فکرهای (عموما ناسیونالیست) کردها تشدید کننده این باور بودهاند: یافتن یک پیوند اصیل و قوی با ایران باستان و اصالت!؛ شاید تعصب های هورامی ها هم تاثیر داشتهاست: زبان ما اصیل است و قدیمیترین زبان ایران!. و این دلیلی شد بر “دراز کردن دست تصاحب ما هورام یها، بر گذشتهای که متعلق به همهی آریایی هاست”.
به همان راحتی که من هورامی زبانم را زبان اوستایی می دانم، یک بلوچ، یک فارس، یک کرمانج، تات، آرانی و … نیز می توانند این ادعا را بکنند، اما آن ها اصلا چنین نمی کنند. چون این انحراف در تاریخ زبانشان، توسط ادبیات و رسانه و کتاب و … ایجاد و به مجموعه باورهای آن ها نیز تزریق نشده است. به همان اندازه که یک هورامی، زبان آثار تورفان یا کتاب اوستا را هورامی می داند، یک تات نیز میتواند این ادعا را بکند.! اما در کتاب ها و حتی سخنان روزانهی ما بسیار از این ادعاها یافت می شود و در جاهای دیگر نه. این نتیجه به اصطلاح تحقیقات افرادی است که آگاهانه و یا نا آگاهانه به این باور نادرست در نزد هورامی ها دامن زده اند.
برای یک هورامی سخت است که بپذیرد در میراثی همچون اوستا و زبان های باستانی، برادرانی خواهد داشت، ولی این واقعیتی است که باید پذیرفت. در نزد ما برخی از زبانشناسان و شاید بهتر است بگویم ایرانگردان، همیشه مرجع تحقیقات و ادعاها شدهاند، ولی برخی را که اتفاقا زبانشناس هستند و نه گردشگر، نه در کتاب ها و تحقیقاتمان نامشان را می بریم و نه فعل “می فرماید” برایشان صرف می کنیم، و این تنها یک دلیل دارد و بس، آن هم اینکه آن افراد هیچ وقت نگفتهاند: “وهک باقی کتێب خهڵاتی خوایه، به زمان ههورامی…..”. چون خوب می دانند در روزگار نوشته شدن کتاب اوستا و تا سدهها بعد هیچ زبانی با نام هورامی وجود نداشته، و آنچه امروزه هورامی می نامیم تنها یکی از زبان های حاصل از یکی از زبان های باستانی است. و این زبان از لحاظ تاریخی هم دوره با زبان های سورانی، فارسی، لری، تالشی، کومزاری و … است و بس! و قدمت اینگونهی زبانی که ما امروز آنرا “هورامی” می نامیم مانند فارسی جدید، سورانی، بلوچی و دیگر زبان های جدید کمتر از ۱۳ قرن است.