یادی از ماموستا هیاس غریبی
گرچه از هرماتمی خیزد غمی فرق دارد ماتمی با ماتمی
لاجرم در مرگ مردان بزرگ باید گفت :ای دریغا عالمی

در پاییز غمین و ماتمین ۱۳۹۴ مرگ شاعر و ادیب جوان ,دل سوخته وطن و اهل علم و عرفان ماموستا هیاس غریبی دل فرهنگ دوستان و اهل فضل و هنر را بدرد آورد ,آنانکه ارزش وجود انسانهای وارسته و فرهنگ ساز و تاثیر گذار را م یدانند و فقدان آنان را ضایعه جبران ناپذیر برای قوم و اجتماع میدانند . اشعار پر مغز و روح کلمات و تاثیر الفاظ در کنار لحن زیبا و چهره معصوم و محجوب نشان از شخصیتی را میداد که آینده ای بسیار روشن در آسمان شعر و ادب هورامان خواهد داشت . آنانکه این شخصیت کاریزما را میشناختند و به سجایای اخلاقی و زوایای تبحر علمی و ادبی وی واقف بودند این گنجینه و سرمایه ادبی هورامان را پشتوانه بزرگ برای آینده آن میدانستند که با رضایت به مشیت و حکمت الهی و تمکین به تقدیر لا متغیرش چهره در نقاب خاک لحد کشید .
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
هیاس را از زمانی می شناختم که دانش آموزی بود ابتدایی و در همایشی آیینی در “هورامان تخت” اشعاری را قرائت که تحسین همگان را برانگیخت که مشکلات شهرو وطن خود را به بهترین وجه به نظم ونثر کشیده بود . شخصیتی به صورت طفل و به سیرت و کمال ,عاقل .
ماموستا هیاس از اعجاز کلمات و روح معانی عبارات به بهترین نحوه ممکن بهره می برد و آنچه را که هم قطاران به سختی می فهمیدند ! به آسانی درک و تحلیل ادبی میکرد .و این نه از دید اغراق و زیاده گوئی که از نگاهی مححقانه بر احوال و شعور و اشعار بجای مانده قابل اثبات و ادعا است .
در عنفوان جوانی اتمام نمودن دروس حوزوی , دانشجوی کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات پارسی ,ویرایش متون ادبی و مشارکت در چاپ کتب ادبی ,سرودن هزاران بیت شعر و نثرو متن ادبی و وعظ و خطبه و امامت و جماعت و انگیزه ای بسیار در این راه , شاهدی بر ادعای گفته شده است .

به هر روی و به هر احساسی این ضایعات و فقدان انسانهای بزرگ و تاثیر گذار خود درس های بزرگی دارد که بزرگ منشی و بزرگ مردی و جاودانگی نام و اعتبار همیشه : نه پول و دینار و نه ایل و تبار و نه ملک و اعتبار که داشتن روحی بزرگ و رای ثاقب و فکر صائب و قول راسخ و عهد ثابت است .
با بزرگداشت یاد و خاطر این هنرمند و هنر ور ناکام هورامان که چشم در رسیدن به قله های سترگ فرهنگ و ادب و دینداری وطن داشت قطعه ای از اشعار وطن خواهیش را تقدیم دوستان می نمایم .
هه ورامانه کی بی نازوو ماتم
وه ته نی بی یار بی ده سه لاته که م
خه م خه لاته که ی ته مام خه مبارم
دوله مه نده که ی هه ژار دیارم
هه رسی چه م وینه ی لافاوان خیزا
داروو دره ختی هه راله ریزا
نه توی خیالان به رکریا و نالان
جه وه شی دوران هه ق وریا و تالان
خه یلین ته موو خه م مه گیلوت پونه
جه ناله ی به رزت که س مه یاوونه
ئانی که ویشا نیاره یارت
په ی باروو خه مات بیی سه ر بارت
وه هاری ئامی سه یرانوو که شیت
لویوه وارشا جه نان و به شیت
نیشتی نه سایه شا له قشا بریه ی
مه کیشا واردیو سفره شا دریه ی
که ی وه شا وه شی ئه رتو ناوه ش بی
حه رام بو به شم ئه ر تو بی به ش بی
ناله ت جه داخو و زاموو وه لاتین
زاموو وه لاتی بی ده سه لا تین
ده ی هه قت وه لات ماته م خه لات بی
وینه ی غه ریبی دوور جه وه لات بی
نویسنده : ابراهیم یوسفی
