روستای بله ای و نسب شناسی مردمانش

مقاله ی ذیل چکیده و خلاصه شده از یک پژوهش طولانی چندین ماهه است که حاصل جمع آوری قباله ها و اسناد و مدارک قدیمی ازاشخاص فراوانی می باشد؛که برخود واجب می دانم به پاس زحمات همه بزرگوارانی که وقت ارزشمند خود را در طی این مدت دراختیار بنده گذاشتند؛ از همه عزیزان تشکر نمایم؛ علی الخصوص: آقای ” کاوه ابراهیمی” از کامیاران ؛ آقای“جلیل بهرامی نیا” از روانسر و همچنین آقای “حسین ابراهیمی” از تخت زنگی؛ بابت اطلاعات مفید و سودمند و همچنین اسناد و مدارکی که در اختیار بنده گذاشتند.
در ادامه معرفی و بازشناسی شهرها و دیه های مختلف هُورامان به “روستای بْلَه ای”و “مردم بْلَه ای”می رسیم که میتوان گفت منحصر به فردترین تاریخ و گذشته را در نوع خود درکل مناطق مختلف هُورامان و حتی در کل کُردستان دارند.
هنگامی که نام از “بْلَه ای”برده می شود،
- اگر در پاوه باشید خواهید دانست که در پاوه مردم “بْلَه ای” را با منطقه میوی(روستای بْلَه ای) در بخش باینگان می شناسند
- اگر در جوانرود باشید، خواهید دانست که مُعمّرین جوانرود “بْلَه ای”را با مردم بْلَه ای در دهستان بازان( با نام طایفه صیاد )جوانرود می شناسند
- اگر در روانسر باشید،خواهید دانست که مُعمّرین روانسر “بْلَه ای” را با مردم بْلَه ای در دهستان دولت آباد (عمدتا روستای شانرش) می شناسند
- اگر به کرکوک در کشور عراق مسافرتی کرده باشید خواهید دانست که در شهر کرکوک عراق” بْلَه ای” را با نام طایفه بزرگ بْلَه ای که مدت ها قبل از ایران به عراق کوچ کرده اند، می شناسند.
اما چرا ؟
بر اساس اطلاعات نسب شناسی و قباله های قدیمی از مُعمّرین این چهار منطقه؛ نسب تمامی مردم” بْلَه ای” که درمناطق فوق الذکر هستند به منطقه “تخت زنگی” در کامیاران می رسد؛که حدود۳۰۰ سال پیش ازاین منطقه کوچ کرده و درکنار چهار شهر کنونی پاوه ؛ جوانرود؛ روانسر و شهر کرکوک در کردستان عراق؛ سکنی گزیده اند.

نسب شناسی مردم بله ای:
همانطورکه گفته شد نسب تمامی“مردم بْلَه ای” که در چهار منطقه فوق الذکر هستند به منطقه تخت زنگی در کامیاران می رسد؛ پس به جهت پیوند این مردم با تخت زنگی باید به تخت زنگی بپردازیم تا علت کوچ این مردم را به چهارمنطقه فوق الذکر دریابیم.
البته لازم به ذکر است که مُعمّرین بْلَه ای درخصوص علت کوچ دسته جمعی مردم بْلَه ای از تخت زنگی نظراتی را مطرح کرده اند که یکدست و مستند نیست و با هم تعارض دارد؛بدین جهت به این نظرات هیچ اشاره ای نمی شود.
روستای تخت زنگی که خواستگاه “مردم بْلَه ای” است براساس منابع تاریخی؛ قدیمی ترین مکان یکجا نشینی درکل شهرستان کامیاران است و در گذشته شهری بزرگ بوده است و حتی قدمت شهربودن آن؛خیلی بیشتر از خود شهر کامیاران است.
براساس منابع تاریخی “مظفرالدین” مشهوربه تکله ؛پسر نصرتالدین هزار اسب؛ که پنجمین و مشهورترین پادشاه سلسله هزار اسپیان که نام سلسله ای کُرد تبار ازاتابکان غرب ایران بود که از سال ۶۴۹ تا ۶۵۶ هجری حاکم کل غرب ایران بوده است و مقرحکومتش دربرهه ای از زمان “شهر تخت زنگی” بوده است.
اهمیت و بزرگی شهرتخت زنگی در حدود ۹۰۰ سال قبل به حدی بوده است که مشهورترین شاعر پارسی سرای ایران؛ یعنی سعدی شیرازی در بوستان؛ در یکی از اشعارش به“تخت زنگی”و”مظفرالدین تکله” که درآنجا حکومت می کرده و گفتگویی که؛ شیخ دانا و زاهد تخت زنگی؛ با او داشته است؛اشاره میکند:
“دراخبار شاهان پیشینه هست
که چون تکله بر تخت زنگی نشست”
“به دورانش ازکس نیازرد کس
سبق برد اگر خود همین بود و بس”
“بخواهم به کنج عبادت نشست
که دریابم این پنج روزی که هست”
“چو بشنید دانای روشن نفس
به تندی برآشفت کای تکله بس”
“طریقت به جزخدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست”
شهر”تخت زنگی”تا اوایل حکومت صفویه حدود ۶۰۰ سال قبل؛شهر بزرگی بوده است و حاکمانی بزرگ در آنجا حکومت می کرده اند،تا این که پس از جلوس شاه اسماعیل اول صفوی بر تخت سلطنت؛شهرتخت زنگی توسط صفویان اشغال شد.پس ازاین واقعه دیگر اثری از تخت زنگی دراسناد تاریخی نمی بینیم ودقیقا مشخص نیست که چرا این شهر پرجمعیت و آباد رو به ویرانی نهاد و تبدیل به روستایی کوچک شد و در حال حاضر جزء کوچکترین روستاه های کامیاران است.
پس ازاین واقعه همانطور که گفته شده تخت زنگی به روستایی کوچک تبدیل شد تا اینکه به زمان نادر شاه افشار یعنی حدود ۳۰۰ سال پیش میرسیم .
نادرشاه افشار که درحال جهانگشایی بود پس جنگ دوم بغداد وشکست سردار مشهورعثمانی؛ توپال عثمان پاشای عثمانی و فتح شهر بغداد، هنگامی که در حال برگشت به ایران بود؛ درمسیرخود از کامیاران کنونی عبور کرد و خیل عظیمی از مردم روستا ها و دیه های کامیاران را کوچ اجباری به شهرهای شیرازو اهواز وچهارمحال بختیاری داد که دراسناد تاریخی از چند طایفه مشهوردر کامیاران آن زمان نام برده می شود که توسط نادر شاه افشارکوچ داده شده اند؛ منجمله طایفه کردهای زنگنه و …
همانطورکه گفته شد طبق اطلاعات نسب شناسی و قباله های نزد معمرین تخت زنگی ومردم بْلَه ای؛ نسب مردم بْلَه ای به تخت زنگی می رسد که حدود۳۰۰ سال پیش به چهارمنطقه پاوه ؛جوانرود ؛روانسر و کرکوک عراق کوچ کرده اند.
این واقعه به این دلیل که مصادف با آمدن نادرشاه افشار به آن منطقه بوده است؛قطعا به این حوادث ارتباط دارد و کوچ دسته جمعی خیل عظیمی از مردم تخت زنگی به نظر می آید برای فرار از دست نادرشاه افشار بوده است؛چون قطعا مردم تخت زنگی هیچوقت بدون دلیل منطقه حاصلخیز و پرآب و خوش آب وهوای تخت زنگی را رها نمی کردند تا به جایی کوهستانی و کم آب، مثل منطقه میوی (بْلَه ای)پاوه بروند.
گواه نظر این دلیل است که مردمی که از شر سپاه شخصی چون نادرشاه افشار کوچ میکنند؛بهترین جا برای سکونت جایی است که دست سپاه نادر شاه به آنها نرسد و چه جایی بهترازیک منطقه کوهستانی و صعب العبور مثل منطقه میوی در پاوه!
وجه تسمیه بله ای:
اما سوال اینجاست که حالا که اطلاعات نسب شناسی نشان میدهد که مردم بْلَه ای از تخت زنگی کامیاران آمده اند؛طبیعتا باید به این مردم گفته شود”تخت زنگه ای” و نه ” بْلَه ای”؛ پس چرا به این مردم ” بْلَه ای” گفته میشود ؟؟؟
جالبتر این که حتی در حال حاضر نیز به خود مردم تخت زنگی آن هم با آن قدمت طولانی اشان؛“تخت زنگی” گفته نمیشود و به آنها نیز بْلَه ای میگویند !!!
در پاسخ به این سوال مُعمّرین و سالخوردگان بْلَه ای نظراتی را مطرح کرده اند( نظیر پیشوند اسم جدشان ابراهیم یا تلفظ اسم ابراهیم در زبان محلی و… )که این نظرات یکدست و مستند نیست و با هم متعارض است که به جهت غیرعلمی بودن آنها به این نظرات هیچ اشاره ای نمی شود.
دراین خصوص نباید به گفته های مُعمّرین بْلَه ای وقعی نهاد و باید به ریشه این مردم که به روستای تخت زنگی کامیاران می رسد رجوع کرد تا حقیقت روشن شود.
لازم به ذکراست که کردستان وکرمانشاه تا حدود سال ۶۰۰ هجری؛ تقریبا هیچ شهر درخور توجهی نداشتند و تمامی شهرهای کنونی در این دو استان حدود ۹۰۰ سال پیش یا اصلا وجود نداشتند و یا قریه هایی کوچک و بسیار کم جمعیت بودند و اساسا اکثریت مردم کُرد؛ مردمی کوچرو بوده اند که از منطقه ای به منطقه ای دیگر درحال ییلاق و قشلاق بودند و به همین جهت امروزه مناطق مختلف در کردستان و کرمانشاه اسامی دوگانه ای دارند که یکی نام قدیمی منطقه است و دیگری نام مردمی که در آن سکنی گزیده اند مثلا بانوره که به امامی مشهور است که اولی نام منطقه و دومی نام مردم ساکن در منطقه …
پس باید ببینیم“تخت زنگی”در زمانهای دور چه نام داشته و یا مربوط به کدام منطقه بوده است تا در یابیم که چرا به مردم آن “بْلَه ای” گفته می شود.
تخت زنگی از دو واژه تخت(مخفف و اشاره به مکان جلوس پادشاه) و زنگی(مخفف عبارت امرای اتابکان زنگی) است و من حیث مجموع به معنای محل جلوسامرای اتابکان زنگی است؛اتابکان اربل،نام سلسلهای از امیران محلی است که از ۵۳۹ تا ۶۳۰ قمری در ناحیهای از بینالنهرین به مرکزیت اربیل حکومت میکردند.
صلاح الدین ایوبی فرمانروای مشهور کَرد و فاتح جنگ های صلیبی؛ که از تبار اتابکان زنگی بود و برالجزیره و شام استیلای کلی داشت در سال ۵۸۶ هَ. ق ؛ مظفرالدین کوکبوری را بعنوان برادرخوانده به حکومت اربیل و شهرزور(نام قدیم حد فاصل اربیل تا همدان است که امروزه سلیمانیه تا حلبچه را شاره زوور جدید می نامند )فرستاد و در این تاریخ در برهه کوتاهی؛ تا نزدیکی کامیاران ضمیمه قلمرو صلاح الدین ایوبی گردید و نام “تخت زنگی” محتملا ازاین تاریخ و در زمان سلطان صلاح الدین ایوبی مشهور براین منطقه نهاده شد.
اما درگذشته های بسیار دور و باستانی و ماقبل از ورود اسلام به ایران تخت زنگی کنونی جزئی از یک ایالت بزرگ به نام “بیله وار” بوده است.
“تخت زنگی” درلغت نامه دهخدا:
“تخت زنگی.[ ت َزَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیله وار در بخش کامیاران شهرستان سنندج است که در هیجده هزارگزی شمال باختری کامیاران و سه هزارگزی لونه کون(کهنه) قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و ۳۰۰ تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد.”
و در زمان های باستان به مردم منطقه “بیله وار” که به معنای سرزمین سرسبز وحاصلخیزاست؛“بیله واری” گفته میشد و چون روستای تخت زنگی در داخل این منطقه بوده است قطعا به مردم این تخت زنگی نیز “بیله واری” گفته می شد؛همانطور که مثلا امروزه در تهران به مردمی که از آذربایجان مانند میانه یا تبریز یا جلفا آمده اند آذری میگویند.
پس به این نتیچه میرسیم که واژه “بْلَه ای”تغیر یافته واژه “بیله واری” در گذر زمان است؛همانطور که ممکن است روستای “بیله ای”در نزدیکی جوانرود (ما بین بیاشوش و شبانکاره)نیز از همین واژه” بیله وار” گرفته شده باشد .
گواه این نظر گفته های برخی معمرین تخت زنگی است که حتی تا اوایل حکومت رضا شاه پهلوی ؛ مردم مناطق دورتر و حتی دیه های اطراف به مردم تخت زنگی گاها “بیله واری”می گفتند که ظاهر خوشایند خود مردم تخت زنگی نبوده است به این دلیل که معنی آن را نمی دانستند !!!
بیه وار —— بیله واری —— بیله ای —— بله ای

مختصری از بیله وار :
در اینجا لازم به ذکر است که قبل از ورود اسلام به ایران استان هایی که امروزه با نام کردستان و کرمانشاه می شناسیم وجود نداشتند و در کتیبه ها و نوشته های به جا مانده از صدراسلام ؛ کل غرب ایران که شامل کردستان و کرمانشاه کنونی است با نام ولایت جبال از آن نام برده می شود که تنها یک منطقه به دلیل دشت های سرسبز و حاصلخیزش معروف بوده است که همین منطقه “بیله وار” است .
بر اساس قدیمی ترین اسناد ایران باستان؛ قدیمی ترین منطقه درکل کردستان و کرمانشاه که سابقه تمدن و یکجا نشینی طولانی تری از کل مناطق کردستان و کرمانشاه دارد؛ منطقه حاصلخیز وسرسبز “بیله وار” است وهمانطورکه گفته شد تا اوایل صفویه؛ تخت زنگی شهری بزرگ بوده است وحاکمانی بزرگ در آن حکومت میکرده اند؛ به این دلیل که تخت زنگی قدیمی ترین منطقه یکجانشینی در کامیاران کنونی است و چون امروزه تنها به مردم تخت زنگی “بْلَه ای (بیله واری) ” می گویند پس نام باستانی تخت زنگی؛ شهر بیله وار بوده است وبه احتمال بسیار زیاد تخت زنگی مرکز ایالت بیله وارقدیم بوده است.
بیله وار به معنای سرزمین سرسبز و حاصلخیز است که حتی در حال حاضر نیز سرسبزترین و حاصلخیزترین منطقه درکل کردستان و کرمانشاه است.
بیله وار؛ سرزمینی که زرتشت پیامبر کهن قوم آریایی از آن گذر کرد:
اوستا کتاب مقدس زردتشتیان است که ازکهن ترین نوشته هایی است که درجهان برجای مانده است. دردهه ی شصت شخصی به نام عمادالدین دولتشاهی(متعلق به خاندان محمد علی میرزای دولتشاه ازنوادگان قاجار و رجال سیاسی عصرقاجار) کتابی به نام “کوههای ناشناخته ی اوستا” را منتشر کرد.
این شخص با شناخت کامل زبان کُردی ترجمه ای متفاوت ازاوستا را ارائه کرد و زوایای تاریکی را روشن نمود و پرده از بسیاری از حقایق ناگفته تاریخ مناطق جغرافیایی کُردستان و کرمانشاه برداشت.
طبق ترجمه ی آقای دولتشاهی البته ترجمه بخش زامیاد یشت، منطقه ی بیله وار که زمانی بسیار خوش آب وهوا و دارای باغ ها و چشمه سارهای بسیاری بوده است (حدود ۲۷۰۰ سال پیش) ازسرزمین هایی است که پیامبرکهن قوم آریایی ازآن گذشته است و این خود دلیلی دیگر به کهن بودن این دیاراست.
ترجمه بخش زامیاد یشت اوستا ( صفحه۱۷) :
“ازآنجا می روی از داخل آب از جاییکه گذرگاه آب است عبور می کنی، تماشا کنان می روی به ستر(ستر وکوهستان مقابل آن دربخش سنقر و کلیایی کرمانشاه قراردارد)از کل سفید عبور نموده میایی به دَروَن ها ( دوبخش میان دربند و پشت دربند کرمانشاه (بیله وار) ) بر می گردیم “
“ای راست کردار (حضرت زرتشت) درآنجا استراحت می کنی خوراکیهای خوب می خوری و چوپانها درآنجا استراحت می کنند ؛ شب درآنجا می مانی و(مردم بْلَه ای؛بیله وار) خوراکیهای لذت بخش به تو می دهند؛درآنجا با ناله وزاری تو ستایش کن فریاد بزن بگو چقدر فریاد می زنم بتو ای اهورا مزدا که مرا خلق کرده ای، خیرات بده به همه ( مردم بْلَه ای؛بیله وار )، آنقدر فریاد بزن و او را جستجو کن ای مزدای خالق؛ همه تورا ستایش می کنیم ؛ شماها ای مردم(مردم بْلَه ای؛بیله وار) این را بگویید تا وقتی که ستایش می کنید”
این سرزمین بیله وار که بدان اشاره تا قبل از ورود اسلام به این سرزمین سکونت گاه مردم” بیله وار” بوده است که از زمانهای باستان در آن میزیسته اند (البته تعدادی زیادی از قوم یهود نیز در زمان هخامنشیان پس از فتح بابل توسط کورش کبیر به این سرزمین کوچ کردند ودر این سرزمین سکنی گزیده اند که حتی نوادگان آنها امروزه نیز درروستا های اطراف کامیاران هنوز هم هستند).
اما بعد از ورود اسلام به ایران اقوام فراوانی به علت حاصلخیز و پرآب بودن این منطقه؛ ازمناطق اطراف به آن کوچ کردند تا اینکه در زمان صفوی و اشغال این سرزمین توسط شاه اسماعیل صفوی وانهدام شهرهای پرجمعیت بیله وار(مثل تخت زنگی) توسط صفویان ؛ شاه اسماعیل خیل عظیمی از مردم عراق به خصوص ازایل های کرکوک وخانقین را به بیله وار آورد و در این سرزمین سکنی داد ؛ به حدی که میتوان گفت اکثریت مردمی که امروزه در بیله وار زندگی می کنند نوادگان مردمی هستند که توسط شاه اسماعیل صفوی ازعراق کوچ داده شده اند ودقیقا نمیتوان گفت کدام مردم ساکن دربیله وار کنونی نوادگان مردم اصلی و باستانی این منطقه هستند.
بیله وار پس از انقلاب در تقسیمات کشوری به منطقه ای اطلاق شد که درحد فاصل بین کامیاران و کرمانشاه است و درحال حاظر متعلق به هردو استان کرمانشاه وکردستان است ودیگر به مناطق مورد اشاره درمکتوبات امروزه بیله وار گفته نمی شود.
مختصری از روستای تخت زنگی در کامیاران :
روستای تخت زنگی در دامنه کوه زَرنه می باشد که این کوه جزء رشته کوه شاهو است و درابتدای این رشته کوه قرارداد و در ۲۲ کیلومتری شهر کامیاران و ۹۰ کیلومتری سنندج قرار دارد که در حال حاضرسرسبزترین و خرم ترین منطقه درکل کامیاران است .
این روستا در دامنه کوه پرآب و بسیارحاصلخیز زَرنه قرار دارد؛ کوه زرنه که یک کوه باستانی است و آثار باستانی فراوانی در آن تا به حال کشف شده است و این کوه یک کوه بسیار سرسبز است و از قدیم در زبان مردم محلی معروف بوده است که “زر بَده و زرنه بسِه نه ”به معنای ” طلا بده و خاک زرنه را بخر”.
مردم تخت زنگی حدودا شامل ۵۰۵ خانوارهستند که به ترتیب ۱۲۰ خانوار در تخت زنگی ؛ ۳۰۰ خانواردر کامیاران؛۷۰ خانوار در کرمانشاه؛و ۱۵ خانوار درسنندج میکنند و جمعیت کل مردم تخت زنگی حدود ۴۰۰۰ نفر است که تنها حدود ۵۰۰ نفراز آنها در تخت زنگی زندگی میکنند .
شغل مردم ساکن در تخت زنگی باغداری و پرورش ماهی است که از این حیث تاکستانهای انگور تخت زنگی در مناطق هم جوارمعروف است .
طبیعت زیبا و منحصر به فرد تخت زنگی در دامنه کوه زرنه :

همانطورکه در ابتدای مقاله ذکر گردید طبق تحقیق انجام شده نسب “بْلَه ای های”چهار منطقه؛میوی(پاوه)“بْلَه ای های”دهستان بازان جوانرود و “بْلَه ای های” دهستان دولت آباد روانسر و “بْلَه ای های”کرکوک عراق به دامنه های کوه زرنه یعنی همان تخت زنگی میرسد.
اما براساس گفته های تنی چند از مُعمّرین تخت زنگی علاوه بر چهار منطقه ذکر شده؛ مردم بْلَه ای دردومنطقه دیگر نیز هستند؛یکی در”دهستان زرنه” دراستان ایلام و دیگری در “بخش بارزان استان اربیل”دراقلیم کردستان عراق و مردم این دو منطقه درگذشته مراوداتی با تخت زنگی داشته اند؛ به حدی که امروزه شجره نامه یکی از طایفه های بزرگ تخت زنگی به نام طایفه “ابراهیمی”(حدود ۲۰۰۰ نفرهستند) به شخصی به نام اسماعیل می رسد که ۱۱نسل قبل و درحدود ۴۰۰ سال پیش از بارزان در استان اربیل کردستان عراق؛به تخت زنگی آمده است.متاسفانه درخصوصدو منطقه اخیر هیچ مستنداتی در دسترس اینجانب قرار نگرفته و اطلاع زیادی در خصوص ” بْلَه ای های” این دو منطقه در دسترس نیست.
منابع تحقیق :
بن اثیر؛عزالدین، الکامل ؛ جلد ۲۰ ؛ ابوالقاسم حالت؛ موسسه مطبوعاتی علمی ؛ ۱۳۵۳
فرهنگ جغرافیائی ایران؛ جلد پنجم ستاد پنجم ؛ حسینعلی رزمآرا ؛ انتشارات دایره جغرافیایی ستاد ارتش ؛ بهمن ماه ۱۳۲۸
جغرافیای غرب ایران یا کوه های ناشناخته اوستا ؛ عمادالدین دولتشاهی ؛ عماد دولتشاهی ؛ ۱۳۶۳
اوستا کهنترین سرودها و متنهای ایرانی ؛ جلیل دوستخواه ؛ انتشارات مروارید ؛ ۱۳۷۱
سراج الطریق و راهنمای اهل تحقیق ؛ ابوبکربنهدایهالله ؛ سنندج ؛ ۱۳۷۸
نویسنده : هادی محمودی
۰۷/ ۰۹/ ۱۳۹۶
