روستای دزآور

وضعیت زمین شناسی و جغرافیایی زاوه ر:
(زاوه ر)یکی از قدیمی ترین روستا های اورامان لهون است که از شمال با کوههای اورامان تخت و از جنوب با شهر های طویله و نوسود و از غرب با نودشه و از شرق با کیمنه و هانی گرمله هم مرز است. این روستاهمانند تمام اورامان در (زون) زاگرس (روارنده)قرار گرفته است.به گفته زمین شناسان کوههای اطراف روستا از مزوزوییک تا اواخر دوره ی سنوزوییک پدید آمده اند.جنس این کوه ها از نوعی آهک (رادیو لاریت) که در دوران کرتاسه زیرین به وجود آمده اند.
توپو گرافی این منطقه نشان می دهد که گسلی در زیر این کوه ها عبور می کند که بعضی مواقع باعث بروز زلزله هایی شده است .قویترین آنها قرنها پیش اتفاق افتاده است که در نوشته های (تاریخ سلاطین اورامان)و در کتاب طاهر سردوشی در باره ی این زلزله عظیم و ویرانگر بحث شده است و این خود دلیل وجود همان گسل است و وقوع زلزله در این منطقه در آینده نیز غیر ممکن نیست.
اقلیم منطقه ی زاوه ر معتدل و گرمترین فصل سال آن بیشتر از ده درجه و سردترین ماه سال،تا ۲۰ درجه زیر صفر می رسد.سرهنگ رزم آرا فرمانده سربازان دولتی در سال ۱۳۰۹ (ه .ق) درباره ی اقلیم این دیار می نویسد:در بعضی از جاهای این منطقه دیده شده است که ارتفاع برف آن در زمستان به ۴ الی ۵ متر می رسد و حدود ۸ ماه در سال قسمتی از کوههای آن پوشیده از برف هستند.
در بهار و تابستان باد (شه مال) و در پاییز (زه لان) دو بادی هستند که بر آب و هوای منطقه تاثیر زیادی دارند.
زاوه ر دارای کوههای سر به فلک کشیده و تفرجگاههای مشهوری است که محل گشت و گذار بسیاری از مردم استانهای هم جوار خود است.
دریاچه ی کوچک دالانی با چشمه های جوشان آن در زیر کوه(مای پیر) و کوههای (بزازه را) و (کویله) و (تخت) و (که له به رو دالا) و باغهای زیبای (دولاناو- مه ره- هامنه هو-بن و وه زه ن و…) همگی بحث از دیاری سرسبز و خرم می کنند که هر بیننده ای را به شکرانه ی نعمت خدادادی به سجده می اندازد.
اصل ونسب مردم زاوه ر:
اگر بخواهیم به اصل و نسب انسانهای نخستین دیار اورامان برگردیم نیاز به توضیحی مفصل و کتابی قطور خواهد داشت،اما آنچه که دانشمندان و مورخان و مستشرقان درباره ی نژاد مردم اورامان گفته اند به طور کلی به چند دسته تقسیم می شوند.
۱٫دسته ی اول تحقیق درباره ی پیدایش انسانهای نخستین اورامان را ترجیح داده اند،مثلا دیاکونوف در تاریخ ماد می گوید:اگر چه از طرف زمین شناسان هنوز آثاری از زندگی انسانهای نخستین در اورامان پیدا نشده است اما اسکلت های پیدا شده در بیستون کرماشان و اسکلت های (شانه ده ری)در شهرزوور عراق نشان می دهد که اورامان در میان این دو مکان واقع شده است.شکی در آن نیست به علت داشتن لازمه ی زندگی انسانهای نخستین یعنی(غار +شکار)،انسانهای اولیه نیز در اورامان بوده اند.
در اینجا نمی خواهم بگویم که منطقه زاوه ر شامل آن مکان است اما وجود غاری دریکی از کوههای اطراف روستا به نام (مه رو کم کمه ی) که آثار نقاشی و خطوطی نامفهوم در آن موجود است و تا به حال کسی از قدمت آنها چیزی ندانسته و می توان گفت یکی از همان مکان هایی است که دیاکونوف بیان نموده است.با توجه به این مطلب مشخص است که اصل و نسب اقوام اورامان هنوز حلقه ای گم شده در تاریخ است.
۲٫دسته ی دوم: از چند قرن قبل از میلاد به بعد آثاری به جا مانده است که خبر از اقوام ساکن این دیار می دهند.از آثار به جای مانده ی تمدن های بین النهرین،آشوری ها،اکدها،بابلی ها،لولو ها،سومریها و ….برای ما مشخص شده است که چه اقوامی ساکن اورامان بوده اند و در اینجا بیان قسمتی از آن اخبار تا حدی ما را به شناخت در مورد نژاد اورامان نزدیک می کند.
مینورسکی می گوید:در سالهای ۱۰۹۸-۱۰۶۸ قبل از میلاد (تیگلات پی لسر)حاکم آشور در اورامان با قبیله ای به نام (کورتی) در گیر شده است.همچنین می گوید قبل از این دوران نیز قومی به نام (کارداکا) حاکم اورامان بوده اند.
لهمان هویت در کتاب (گوتینگن)درسال ۱۹۰۷ نوشته است طایفه ی (اورارتوها)از آذربایجان به اورامان کوچ کرده و نزاد اورامی ها را از این طایفه می دانند.
سر سیدنی اسمیت می گوید:در سال ۲۵۲۵ ق.م اورامان تحت سلطه ی اکدیها بود .در این دوران اقوام (سیمور-لولوبو- ساسرو) ساکن اورامان بودند.همچنین می گوید در سده ی ۱۶ ق.م طایفه ای به نام پاپهی ساکن اورامان بودند که با آشوریها همیشه در نزاع بودند.
اما حرف آخر را( استاد امین زکی بگ) مورخ نامدار کرد گفته است که نژاد و اصل و نسب این دیار به قوم (گوتی)برمی گردد هر چند با کاسی های دور و بر (سلیمانیه) و لولو های( کرماشان ) پیوند و خویشاوندی زیادی داشتند.قوم گوتی با کاسی ها متحد شدند و با (سنا خریب) حاکم آشور جنگیده اند. این قوم در دورانهای دیگر نیز در تاریخ درخشیده اند.
مثلا در دوران هخامنشی ها از دیگر اقوام باج گرفته اند،با اسکندر مقدونی در مکانی به نام (در بند گلو تنگ)که امروزه به (ده ربه ن که له م) مشهور است،در گیر شده اند. در این جنگ سردار رومی (نیقسونوس) توانست بزرگان دو طایفه ی اورامان (کاسی) و (گوتی) را گرفته و به زندانهای مخوف در دل کوهها بیندازد که امروزه آثار و نام آن زندان در بعضی از مناطق اورامان به یادگار مانده است.
قوم گوتی با حاکم شهر همسایه ی شمالی خود(هالمان)که امروزه مکانی به همین اسم در اطراف مریوان به نام(ئالمانه) وجوددارد، در گیر شده اند و پیروز گشته اند.
بنابراین در دیار اورامان اقوام گوتی در آن دوره ی زمانی موجود بوده اند و آیا این که اقوام فعلی اورامان از همان نژاد هستند یا بعد ها از مکانی دیگر آمده باشند سند و مدرکی در دست نداریم و به گفته ی استاد امین زکی بگ اکتفا کرده و ریشه و نژاد مردم اورامان را از گوتی می دانیم.
زمان تاسیس زاوه ر:
بعد از دوره ی غار نشینی،زمانی که مردم از کوهها به دشتها پناه برده و کار کشاورزی و دامپروری آغاز شد ،منطقه اجتماعات مردمی پراکنده ای در اطراف( شهرزوور)داشت تا زمان ساخت شهر با عظمت (اتلیلا) یا(ئاته ویلا) در کنار ه های شهرزوور.
مردم در فصول سرد سال و هنگام کار کشاورزی ،در شهر می ماندند ودر فصل گرم سال به علت گرمای طاقت فرسا به ییلاقها (اورامان چیا) پناه می بردند و کار دامپروری را ادامه می دادند.کم کم این ییلاقها آباد شد وخود به روستا یا شهرکهایی تبدیل گشت.بیشتر روستاهای امروزی اطراف شهرزوور و اورامان مانند(بیاری-ته ویلی-زاوه ر-که یمنه –هانه گه رمله-بی درواز-شوشمی-نوسود و…)بازمانده ی ییلاق های آن شهر باستانی هستند.مکان این شهر باستانی امروزه در اطراف شهرزوور در روستاهای (نه وی-بانی شار –احمد آباد-شانه ده ری)تا حدودی به یادگار مانده است .
در مکان فعلی زاوه ر و ته ویلی عراق ییلاقی بزرگ و پر جمعیت به نام(ته رتیبا)به وجود آمد که بعد ها روستاهای فعلی زاوه ر و ته ویلی از آن جدا شدند .این اولین اجتماع جمعیتی است که این منطقه داشته است.از این تاریخ به بعد تا ورود اسلام به منطقه بارها این روستا ها بارها دست خوش تغییر و تحول شده اند.
این که آیا در آن برهه ی زمانی اسم آن ترتیبا بوده و بعدها چگونه به زاوه ر یا دزآور تبدیل شده است هیچ نمی دانیم.اما آنچه که برای ما مهم است این است که روستای زاوه ریکی از قدیمی ترین ییلاقهای شهر (ئا ته ویلا)بوده است .به گفته ی مردم روستا این مکان محل بزرگان قوم آن شهر بوده و مکان فعلی(سه ر که ردیه )در روستا به مفهوم محل بزرگان آن است .
کتاب (سه ر بوردیکی هه ورامان و سه ردانیکی ته ویلی)می گوید :تا سالها پیش آثار باستانی آن ییلاقها در میان باغ ها و خانه های روستای ته ویلی پیدا شده است که همگی شاهد صحت گفتار ماست.بعد از از بین رفتن شهر بزرگ آتلیلا که دیا کونوف علت آن را جنگ و در گیری با آشوری ها می داند.بیشتر مردم آن به ییلاق ها پناه بردند تا جایی که رونق زیادی گرفتند و بعضی از آنها به شهرک هایی تبدیل شدند مانند (بارا-بیری-داغاردا-هاشمار-هارهار-ترتیبا-ئاته ویلا و…)که استاد زکی بگ عده ای از آنها را نام برده است .این ییلاقها قبل از اسلام به وسیله ی نوعی حکومت داخلی به نام (مه ری)اداره می شد و همگی تابع دین زردشت بوده و از کتاب مقدس اوستا تبعیت می کردند.ییلاق مه ری امروزه در زاوه ر یادگار آن حکومت است.
در مورد شیوه ی حکومت آنها ملا احمد نظیری (درست یا غلط) بسیار نوشته است که لازم به تکرار نیست.اما آنچه حایز اهمیت است این است که حکومت (ژیه له کاو مه ری) یعنی منتخبین شورای مه ری نوعی حکومت مردمی بی نظیر بود که تا آن زمان در هیچ مکانی از عالم چنین رسمی به خود ندیده بود.
زاوه ر بعد از اسلام:
استاد (روژ به یانی)در کتاب(کوردستان به ر له فتوحاتی ئیسلام) با دلایل قانع کننده ثابت نموده ایت که مردم دیار اورامان به اختیار خود به ندای مسلمانان لبیک گفته و مسلمان شده اند و جنگ و خونریزی آن دوره مربوط به سپاهیان یزد گرد سوم بوده است.
مردم این دیار هیچ خصومتی با دین رهایی بخش اسلام نداشته اند.این منطقه بدستور خالد بن ولید به همراه انس بن مالک قعقاع ابن عمرو تمیمی و عبدالله ابن عمر و ضرار فتح شده است و از آن پس رسما مردم اورامان مسلمان شده هر چند هنوز آثاری از دین زرتشت در گوشه و کنار آن مانده بود.
زاوه ر مانند سایر اورامان بعد از اسلام به علت رونق گرفتن مکانهایی دیگر و گسترش شهر نشینی از رونق افتاد و در سکوت تاریخی مطلقی فرو رفت و در هیچ جا نامی از آن باقی نماند.
با شروع حکومت سلاطین اورامان از طرفی و حاکمان اقوام دیگر چون اردلانها و بابانها یاری دیگر تاریخ اورامان تا حدودی روشن گشت.هر چند در تاریخ اخباری مبنی بر تسلط اقوامی دیگر براین دیار به ما رسیده است که موجودیت این روستا ها را بعد از اسلام تا قرن های بعدی مشخص میکند مانند:
۱٫در جریان دعوت عباسی ها و انقلاب ابو مسلم خراسانی، قحطبه ی ابو العون با پدرش به شهرزوور و روستا های اورامان حمله برد.در سال ۱۳۱ هجری بهمراه سردار خلیفه مروان(عثمان بن سفیان) این منطقه را به ضمیمه قلمرو خود در آورد.
۲٫در سال ۳۳۴ هجری مردم اورامان برعلیه حکومت وقت شورش کردند.معزالدوله صاحب سبکتگین را به سرکوب آنها فرستاد و تمام منطقه را گرفت و بزرگان آنها را آواره کرد.
۳٫ حمله ی مغولان درسال ۶۵۵ هجری به این دیار
در قرن ۴ هجری با شروع حکمرانی سلاطین اورامان توسط بهمن،رسما حکومت دیار اورامان به صورت خاص اداره می شد.قرنها بعد نیز همزمان با سلاطین اورامان،حکمرانان اردلان نیز وارد صحنه شده و با حکومت قباد اردلان در سال ۶۰۶ هجری این حاکمان نیز به نوعی در حکومت براورامان شریک شدند.
در اینجا آنچه که به دزاوه ر مربوط باشد را به سمع و نظر خوانندگان عزیز میرسانم.
_ حمله ی جمشید سلطان در بلخه و هم پیمانی او با مردم روستاهای لهون چون زاوه ر بر علیه برادرش( عیسی سلطان)که از زاوه ر در مسیر گردنه ی (سه لوه کاوه )بر آن یورش بردند و عیسی سلطان را شکست داد. این واقعه در سال ۱۱۲۸ هجری اتفاق افتاد.
_بعد از از بین رفتن رضا سلطان در سال ۱۱۹۷ هجری قریه ی زاوه ر به محمد یوسف سلطان واگذار شد.سلطان ویردی بیگ با او همدست شد.هر دوکه بیم عظیمی از محمد طاهر سلطان داشتند به نزد ابراهیم پاشای بابان رفتند و با او همدست شدند.آنها حکومت اورامان را به شراکت بردند.کاغذی از ابراهیم پاشا جهت حکومت بر اورامان لهون پیش خان احمد خان والی آوردند.در سال ۱۹۹۹ خلعت رقم حکومت اورامان به یوسف سلطان داده شد.قریه ی زاوه ر به حسن بیگ پسر پیری بیگ واگذار شد.محمد طاهر که ساکن (گلعنبر) بود فتح علی بیگ پسرش را به همراه لشکر کرمانج بر سر حسن بیگ در قریه ی زاوه ر فرستاد.او روستا را به تمامی غارت کرد و سوزانید و مردم روستا را آواره کرد.بعدها مردم به موطن خود برگشتند.محمد طاهر نیز هانه گه رمله را گرفت و مرکز حکومت خود کرد.
_حوالی سال ۱۲۲۰ در زمان حکومت علی مردان سلطان حاکم لهون،آقا محمد خان قاجار فوت کرد. منوچهر بیگ از شهر زوور به طویله آمد .از این طرف جمعیت اسکندر سلطان به زاور رسیدند. طرفین به دعوا در آمدند.جنگ اندک اندک تا گردنه ی (سه لوه کاوه) کشیده شد.عاقبت طرف اسکندر سلطان شکست خورد.در این حال محمد سعید سلطان هم سعی بی غایت نمود اما موفق نشد.عبد الغفار بیگ و پسرانش در این جنگ گرفتار شدند .عده ی زیادی کشته و منوچهر بیگ به ییلاق پیر روستم که خالی از سکنه بود پناه برد.
_در سال ۱۲۳۶ محمد سلطان به شهررفت.توسط میرزا عبد الکریم خلعت رقم اورامان را گرفت.قریه ی زاوه ر را که تحت حکم حاکمان لهون بود به ضمیمه ی اورامان تخت در آورد.روزی محمد سلطان با جمعی تفنگچی به زاوه ر می آید.شب در محل مجلس خود می گوید آیا کسی از نوکران من باشد امشب خسرو بیگ طویله ای را به قتل برساند.فرهاد نامی طویله ای لبیک گفته تا صبح در کمینش نشست.چون صبح نمایان شد خسرو به عزم نماز به مسجد می رود.فرهاد او را کشته و به زاوه ر بر می گردد و سلطان محمد او را خلعت داده و نوازش می کند.
_در زمان حکومت قادر سلطان پسر محمد علی بیگ،یک سال از حکومت حیدر سلطان می گذشت در نوسود معزول شد.میان هر دو اندکی نا خوشی پیدا گشت.آنهم به علت همسر حیدر سلطان خواهر قادر سلطان بود.حیدر با لشکری بی سامان از نوسود به زاوه ر آمد .قادر سلطان نیز بدانجا رسید.در گردنه ی (نالکمین) دو سپاه به جان هم افتادند.
دو لشکر چون به هم در آمیختند
چون آب روان خون یک ریختند
در این جنگ قادر سلطان شکست خورد که درسال ۱۲۴۰ هجری بود.
_در زمان حکومت قادر سلطان به علت کدورتهای قبلی با محمد سلطان جنگی دیگر در اطراف روستای طویله در گردنه (مله شوپه)در گرفت.لشکر کرمانج نیز به کمک قادر سلطان آمد اما محمد سلطان هر دو را شکست سختی داد تا میانه زاوه ر نیز آنها را تعقیب کرد.قادر سلطان را در میان روستای زاوه ر گرفت و او را لخت کرد و کلاهش را بر سر خود نهاد و کشت.
_حدود سال ۱۲۸۹ هجری در زمان حکومت محمد سلطان حاکم اورامان لهون به نزد علی اکبر خان شرف الملک رفت .در آنجا به موسی خان برادرش ،قرار داد روستای زاوه ر را داد و زاوه ر را محل حکومت خود قرار داد(گویند موسی خان مردی علم دوست و ادیبی توانا بوده است)
_در سال ۱۲۹۹ هجری سپاه عثمانی و انگلیسی با هم هم پیمان شدند.به بهانه ی جنگ استقلال طلبانه بر شیخ محمود اورامان یورش بردند.روستای زاوه ر که محل اختفای چند تن از یاران شیخ محمود بود و (خود او در ییلاق های هه زارانی در معیت خان دزلی بسر می برد) مورد حمله ی آنها قرار گرفت . روستا به تمامی سوزانیده شد.مردم را آواره ی دیارغربت کردند.زمستان همان سال بود که مردم زاوه ر به موطن خود باز گشته و دوباره روستا را آباد کردند.تا قبل از جنگ ایران و عراق هنوز آثار آن سوختگی در بعضی از منازل زاوه ر مانده بود.
_در سال های بعد تعدادی از بیگ زاده ها به صورت حکومت ملوک الطوایفی بر زاوه ر حکومت کرده اند.مانند قادر بیگ پسر جعفر سلطان که سه زن داشته است.
۱٫طوبی خانم دختر یکی از مشایخ عبا بیلی
۲٫ فه رخی خاتون
۳٫شاناز خاتون
از این سه زن سه دختر به نام های (مدینه- نافعه- زکیه) دارد که هنوز زنده اند و در نوسود زندگی می کنند.

قادر بیگ حاکم طویله بود .به علت اختلافی که با مشایخ طویله و بیاری داشت و منجر به کشته شدن سان احمد گردید ،مجبور به ترک عراق شد و در زاوه ر سکنا گزید.باغداری را آغاز نمود .باغهای (دوله تا)امروزه در زاوه ر که املاک آنها بود به تملک یار احمد قربانی که زیر دست آنها بود در آمده است.
کریم بیگ و پسرش توفیق بیگ نیز چند سالی بر زاوه ر حکومت کرده است.چهار پسر داشت
۱.محمد بیگ که همسرش (خاتون طلیعه) بود
۲.طاهر بیگ که خانواده ی او الان در نوسود زندگی می کنند
۳. علی بیگ که بعد از مرگ برادرش محمد بیگ زن او را به عقد خود در آورد.
۴. فریدون بیگ که به دست برادرش طاهر بیگ در زاوه ر در مکانی به اسم (لارزه ره) کشته شد.
_در اواخر حکومت بیگ زاده ها بر زاوه ر ،محمد بیگ پسر کیومرث بیگ چند سالی بر زاوه ر حکومت کرد.بعد از فوت او برای چند ماهی حکومت زاوه ر به خاتون طلیعه همسر علی بیگ واگزار شد.با آمدن سربازان دولت شاهنشاهی به زاوه ر سلسله ی سلاطین اورامان بر چیده شد.
قبر بیشتر این سلاطین در مکانی در پایین روستای زاوه ر به نام (قه برو به گا) واقع شده است.
در زمان حکومت رضا شاه به بعد روستای زاوه ر رونق خاصی گرفت.تا جایی که در سال ۱۳۵۷ آمار خانوار ساکن در آن به حدود ۴۲۰ منزل رسید.با شروع جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۵۸ اولین شعله های آتش این جنگ خانمان سوز در زاوه ر شروع شد.در اولین پیشروی های عراق ،زاوه ر به تصرف آنها درآمد.مردم به استانهای هم جوار پناه بردند.نتیجه ی ۸ سال جنگ،ویرانی مطلق برای روستا زاوه ر را به دنبال داشت.بالاخره در سال ۱۳۶۰ در ۱۵ تیرماه، لشکر ایران بعد از تسخیر گردنه ی (شمشی) روستا از دست بیگانگان آزاد شد و بعد از گذشت حدود ۲۰ سال از آن تاریخ در سال ۱۳۷۵ بالاخره اجازه ی بازگشت مردم به روستا صادر شد.
مردم با وجود کم لطفی های مسئولین امر شروع به آباد کردن روستا نمودند و درنهایت فقر باغهای ویران شده ی خود را آباد نموده و امروزه حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ منزل در روستا ساکن هستند.
عرفا و شعرا و بزرگان زاوه ر:
شیخ شهاب الدین زاوه ری
۱٫(نظر اول) :به گفته ی استاد عبد الکریم مدرس ،شیخ شهاب الدین در حدود سالهای ۵۳۵ تا ۶۱۰ هجری به دنیا آمده است.بعد از تمییز جهت ادامه ی درس به بغداد سفر کرده است.در خدمت امام عبد القادر گیلانی تلمذ نموده است.بعد از کسب علوم و اجازه ی طریقت به عنوان خلیفه ی امام عبدالقادر به زاوه ر بر می گردد.با زنی از تبار خود ازدواج نوده و صاحب چند دختر می شود. دختر بزرگ خود را به عقد یک نفرزاوه ری در می آورد و زنی با تقوا و فوق العاده متدین بوده است .از این زن(محمد-شه مام)به جا مانده است.بعد از فوت ایشان پسر و دخترش هر کدام پیران صاحب نامی می شوند که امروزه پیرمحمد و پیر شه مام دو مقبره در پایین روستا هستند و خود نیز در مقبره ای به نام (ادالو پیرا) به معنی مادر پیران مدفون است.
دختر دوم شیخ شهاب الدین به عقد شیخ محمد نامی که از اورامان تخت بدانجا سفر کرده بود در می آید.
آنها پس از چندین سال صاحب دو فرزند پسر می شوند.یکی از آنها را گوشایش الخیر و دیگری را عبد الغفار نام نهادند.دختر سوم شیخ شهاب الدین به گفته (مه لا مصطفی سه ر گه تی در کتاب نور البصر )به عقد پیر شالیار اورامان در آمده است و این اولین زن او بوده و بعدها شاهباره خاتون را هم عقد کرده و عروسی پیر از آن اوست.شیخ شهاب الدین در سفری به بغداد پیر شالیار را به همراه خود به خدمت امام عبد القادر گیلانی می برد.امام نیز جمله ی مشهور (اخی مصطفی رجل صالح) را در همان زمان به شیخ شهاب الدین گفته بود.بالاخره بعد از حدود ۶۰ سال عمر پر برکت، شیخ حدود سالهای ۶۷۰ تا۶۸۰ در زاوه ر فوت کرده و مقبره ی او در پایین روستا واقع شده است.
۲٫(نظر دوم) :به گفته ی کتاب (تمدن یارساییان) شیخ شهاب الدین از (حه و ته وانه کان) هفت نفر مبلغ دین سلطان اسحاق یارسایی بوده است که مامور تبلیغ دین و برنامه ی آنها گشته است.درباره ی این هفت نفر مبلغ در اورامان شعری هنوز به یادگار مانده است.
حه وته وانی هه رحه وت زه ریفی
هه رحه وت پاسه بان قوطبی شه ریفی
با توجه به قرائن و شواهد موجود در روستا ،مورد اول بیشتر مورد قبول است.
مولانا گوشایش الخیر:
مولانا گوشایش الخیر پسر پیر محمد مشهور به مردوخی اول،مادرش دختر شیخ شهاب الدین زاوه ری است.در سال ۷۹۰ هجری به دنیا آمده است.بعد از تمییز و خواندن علوم متداوله نزد علمای وقت ،جهت کسب علوم ،به سفرهای زیادی رفته است .همانند پدر بزرگش در بغداد اجازه ی افتاء گرفته است.مولانا موحدی توانا و عالمی فوق العاده دانا در مسائل توحیدی جدی و در بیان مسائل دینی درست و دور از خرافات یدالبیضایی داشت.
رهبری واقعی و تقریبا بنیانگذار فکر توحیدی اورامان شناخته می شود تا جایی که از اورامیها سوال شده است که(ماریفه تو پیرشالیاری زوئامان یا قرونی)در جواب می گویند(ماریفت کونته راقرونی گوشایشه کوری ئارده ن)یعنی عامل تفهیم مطالب قرآن وگسترش فکر قرآنی دراورامان توسط گوشایش انجام گرفته است.
مولانا به علت ضعف باصره به(گوشایشه کور)مشهور گشت،و بالاخره در سال۸۷۳ه.ق فوت نموده ودر(زیوه یه ده گاشیخان)نزد برادرش شیخ عبدالغفار اول مدفون است .از نوه و نتیجه های این بزرگوار امروزه طایفه های (قازیان-مه لا قاسم-مه لا محمود و مه لا احمد)به جا مانده است.از برادرش عبد الغفار نیز (مردوخی ها-شیخهای تخته قه رداخیها و شیخهای هزار کانیان)به جا مانده است.
روستای (ده گاشیخان) اولین بار به دست عبدالغفار بنا نهاده شده است.
صوفی سیرالی(سارالی)
از زمان تولد و مرگ این صوفی چیزی نمی دانیم .قبر او در پایین روستای زاوه ر واقع شده است .احتمالا از مناطق سارال نزدیک دیواندره به دنیا آمده باشد.مردم روستا در مورد او می گویند:صوفی ای مخلص و با تقوا و دارای کرامات بوده است .در پایین ییلاق (دولا نا)باغی داشته که هر سال بهمن بر آن ریزش کرده و آن را ویران نموده است .
صوفی به درگاه خدا حاجت برده و سر به سجده می گذارد تا خدا به او کمک کند .می گویند از آن سال به بعد هیچ بهمنی ریزش نکرد و از آن پس اسم آن مکان را (هه ره س به س)یا به اصطلاح امروزی(سه روبه سی)نهادند.صحت و سقم این روایات برای ما نیز نا معلوم است.
مه لا بها الدین زاوه ری
ملا بها الدین فرزند محمد از طایفه ی مشهور (عبدالله هیمنه)در سال ۱۲۹۵هجری تولد یافت.بعد از تمییز قرآن را خوانده و کتابهای متداوله را تمام نموده است.سپس وارد مدرسه ی علوم دینیه شده است.در سال ۱۳۱۴به سوی مکریان سفر کرده و به نزد دانشمند بزرگوار حاج ملا عبدالله ولزی که در علوم عقلیه دست بالایی داشت و در ریاضیات شهره ی عام و خاص بود رفت .بیشتر علوم را از نزد ایشان یاد گرفت .در سال۱۳۱۶به وطن خود بازگشت و در مدرسه ی بیاره نزد مولانا عبدالقادر باقیمانده ی علوم را فرا گرفت .همزمان نزد شیخ عمر ضیاءالدین آداب طریقت را نیز یاد گرفت .بعد از فوت شیخ عمر در سال۱۳۱۸و جانشینی شیخ نجم الدین فرزندش ملا بهاالدین بدو تمسک نمود .در نهایت نزد مولانا عبدالقادر اجازه علمی گرفت. در این زمان با دوستانی چون (ملا عزیز –ملا عبدالله مریوانی کانی سانانی -ملا محمود کانی میرانی- ملا مصطفی خرمالی)و چند نفر دیگر خلیفه ی طریقت نقشبندیه شدند.در سال۱۳۳۰با یکی از خویشاوندان خویش ازدواج کرد .چهار فرزند نتیجه ی این ازدواج بود .سه پسر به نامهای احمد،محمد،عزیز و یک دختر دیگر.بعد از مرگ شیخ نجم الدین و جا نشینی برادرش شیخ علاالدین در سال ۱۳۳۷هجری در بیاره به طور کلی ملا بهاالدین امام خانقاه و معلم آداب طریقت مریدان بیاره شد.در سال ۱۳۶۷هجری از شیخ علاالدین اجازه گرفت که در بالاتر از قبر مشایخ مقبره ای برای خود درست کند .شیخ اجازه داد .وهر روز می رفت و بر آن قرآن می خواند.بالاخره در تابستان ۱۳۶۸هجری ماه شعبان مریضی سختی گرفت که وفات یافت.فرزند بزرگش احمد و دخترش در روزهای تحصیلشان فوت کردند و ازدو فرزند مانده(محمد و عزیز)خانواده هایی بجا مانده است.
محمد بهاالدین زاوه ری
ملا محمد فرزند ملا بهاالدین زاوه ری است .بعد از تمییز قرآن و کتابهای کوچک متداوله را نزد پدرش به پایان رسانید . بعد از فوت پدر در خدمت (ملا بابا رسول عبا به یلی)دروس علمی و عربی را ادامه داد.به بغداد نزد ملا عبدالکریم مدرس رفت و در خدمت ایشان سالها تلمذ نمود .بیشترعلوم را از نزد ایشان به پایان رسانید و در همان جا اجازه ی علمی دریافت کرد. ملا انسانی آگاه و عالمی توانا و زیرک بود .در علوم متداوله ی روز مخصوصا در علوم عربی سرآمد روزگار بود .مدتی امام مسجد عبدالقادر گیلانی در بغداد شد .استادش عبدالکریم مدرس خیلی او را دوست داشت و از شاگردان ممتازش بود و بدان احترام می گذاشت .از ملا محمد دو پسر به نامهای (ملاصلاح الدین وملا حسین )به جا مانده است که ملا حسین امروزه رهبر حزب(یه ک گرتوی ئیسلامی)کردستان و عضو حکومت فدرالی عراق است و خود شخصیتی علمی و سیاسی منطقه بشمار می آید.
طایفه ی ملاهای زاوه ر
زاوه ر از دیر باز تا کنون از تبار خویش روحانیت ارزنده و خدمت گذاری پرورانیده است که شجره ی آنها بدین صورت روایت شده است.
ملا ابراهیم پدر ملا احمد اول پدر ملا قاسم اول پدر ملا احمد دوم پدر ملا محمد پدر ملا قاسم دوم پدر شیخ سعید پدر ملا نعمت و ملا ابو بکر از تبار ملا محمد فرزند ملا احمد دوم شخصیتهایی چون ملا بهاالدین و ملا صلاح الدین از نوابغ دوران بوده اند که ذکر آنها در صفحات قبل گذشت.از تبار ملا قاسم دوم وملا نعمت الله شخصیتهایی چون ملا عبدالله و ملا سعد الله و ملا محمد امین و ملا قاسم و ملا عبدالکریم بوده اند که هر کدام در خصوصیات و و یژگیهای خود دارای خدمات ارزنده ای بوده اند . جمعی از این تبار هم امروزه در حال حیات بوده و از شخصیتهای بارز علمی و خدمت گذار هستند .مانند :نویسنده و مترجم توانا ملا احمد نعمتی فرزند ملا سعد الله و ملا های حق شناس و صلاح الدین و محمد بها الدین که رهبر حزب (یه ک گرتوی )کردستان واقع است و همچنین کاک عمر عبدالعزیز انسانی علمی و با تقوا شناخته شده است .به طور کلی شجره ی تبار آنها بدین صورت است:
جمال منوچهری(محزون)
منوچهری شاعری خوش سخن و ادیبی تواناست .در سال ۱۳۲۲در زاوه ر به دنیا آمده است .فرزند ارشد حاجی مصطفی منوچهری بزرگ خاندان (آغه له ر)های زاوه ر است .در سال ۱۳۲۷در مدرسه ی زاوه ر درس را آغاز کرد .تا کلاس چهارم در همان جا ماند .جهت ادامه ی درس به نودشه رفته است .کلاسهای ۵و۶را نیز در نودشه به اتمام رسانید .به زاوه ر برگشت .درس قرآن را نزد ماموستا حق پناه نامی فرا گرفت .در سال۱۳۳۸مدرسه راهنمایی در زاوه ر تاسیس شد . کلاس اول و دوم راهنمایی را فرا گرفت .جهت ادامه ی تحصیل به پاوه رفت مدرک سیکل(سوم راهنمایی)را در پاوه گرفت و دیگر موفق به ادامه ی تحصیل نشد .در سال ۱۳۳۵درنهار خوری در شهر ته ویله عراق مشغول صرف نهار بوده است ،کتابی خطی از اشعار مرحوم (عبدالله بیگ اورامان )را به او نشان می دهند .از آن پس علاقه ای عجیبی به شعر پیدا کرده و کم کم از استعداد خدادادیش نیز استفاده نمود ه و تا حال حدود ۱۲هزار بیت شعر را در ۷۹۰بند سروده است .تخلص شعری جمال منوچهری محزون است .بیشتر اشعار او به زبان اورامی است . شعرهای (سورانی)و فارسی نیز سروده است .محزون امروزه ساکن شهر روانسر است .علاقه ی زیادی به گشت و گذار و شکار دارد .بیشتر کوههای کردستان و کرماشان را گشته است درباره ی خود چنین می گوید:
محزون در جواب میرزا شفیع پاوه یی نیز می گوید:
شفیع فه ر ماوان شافع یارش بو
نه و روزی مه حشه ر نگا دارش بو
(سه راو چوون هه ولی مه سکه ن چون پاوه
ماچی به هه شته ن نه روی دنیاوه)
تو به ی (مه حزونی) دل که لاو که رده ن
ئاوی سه رچه مان هه رامان وه رده ن
ئه ر به هه شتیو بو جه روی دنیاوه
ئه وه ل زاوه ره ن دوهه مین پاوه
ده لیل و مه دره ک هه ردی (دالانین)
گولاوی (گولبه ن)روی (قه لاخانین)
باغداری منحصر بفرد زاوه ر:
درنوع باغداری زاوه ر عواملی چون سوابق تاریخی،نوع زائقه،نوع محصول بازار پسند،زمان نگه داری ،وضعیت راههای ارتباطی جاده ای جهت عرضه ی محصول به بازار فروش،اهمیت نوع محصول به هنگام قحطی در ایجاد نوع باغات در زاوه ر دخیل بوده اند(گردو-توت-انگور دیم-زردآلو-شفتالو-انار-انجیر-گلابی-سیب-آلوچه)
این روش ترتیب اولویت زاییده ضرورت نیاز واهمییت مواد غذایی محصولات در مواقع ضروری به عنوان منبع تغذیه ی آنان بوده است.زاوه ر دارای ۳۵۰هکتار باغات آبی و دیمی است .روش احداث باغات آن با توجه به موقعیت روستا اکثر اراضی دارای شیبی ۱۲تا۲۵درصدی می باشد .بسیار کم زمین دشت در روستا وجود دارد .چشمه ها و منابع آب سطحی و زیر زمینی متوسط بوده و امکان توسعه باغات را با محدودیت مواجه کرده است .
اولین اقدام مردم تراس بندی است . در پشت دیوارها، تراس(ته لان ها )خاک ریخته تا زمانی که به اندازه ی کافی مسطح شود.در مواقع کشت اقدام به غرس نهال می کردند اما چون بیشتر خاک آن تحت الارضی وفاقد مواد غذایی بوده خاک را معمولا با کود حیوانی تقویت نموده اند .
چالهایی برای غرس نهال کنده و از همان جا به نهال ها آب می دادند .مردم از محصولات اصلی و فرعی در تهیه ی غذا و تهیه ی رنگ های مختلف استفاده می نمودند .
در زمینه ی تولید سبزی جات،اکثر سبزیجات فصلی در روستا کشت شده است.غالب ترین نوع سبزی جات ریشه ای زاوه ر ترب بود که در منطقه از شهرت خاصی بر خوردار بود و علت توسعه و علاقه مندی مردم به این محصول به خاطر آثار مفید آن در علاج بیماریها و افزایش مقاومت بدن در مقابل سرما بود .این گیاه جزو محصولات صادراتی زاوه ر بود .امروزه در تمام مناطق اورامان زاوه ریها (ترب خور )مشهور گشته است.
رسم و رسومات مردم زاوه ر :
مراسم عروسی
معمولا یک مراسم عروسی در زاوه ر حدود ده مرحله داشت .ابتدا (ده سه ماچ که ر ده ی )که چند ریش سفید محل به همراه پدر داماد به خانه ی عروس می رفتند. دست پدر عروس را می بوسیدند .به نشانه ی این که پسرش را به فرزندی قبول کرده است .بعد نوبت به (ره سه کیشته ی )یعنی مرحله ای که می بایست داماد مردی خود را برای خانه ی عروس به اثبات می رسانید.بعد از مراسم (دیاری که رده ی) زمان و مکان عقد را تعیین می کردند .طی مراسمی از ملای روستا و ریش سفیدان محل دعوت به عمل می آمد و صیغه ی عقد را جاری می کردند.زمان و مکان جشن عروسی را تعیین کرده و با آمدن روز جشن ،یک شب قبل از آن جمعی از طرف خانواده ی داماد به منزل عروس می رفتند تا عروس را آماده کرده و امور منزل آنها را انجام دهند.معمولا خواهر داماد به عنوان ارشد آنها بود.
روز جشن بیشتر محل یا روستا راجهت صرف نهار دعوت کرده و به رقص و پایکوبی می پرداختند . معمولا زن و مرد در این (هورپرای )شرکت داشتند.افرادی در این مراسم شاد باش هایی را در این مراسم می دادند. وقتی عروس از منزل پدری خود به خانه ی داماد می آمد،هیئتی از خانه ی عروس او را همراهی می کردند که به آنها (پاویو) می گفتند.پاویو معمولا تا پاسی از شب نزد عروس خود می ماندند.بعد از گذشت یک هفته مراسم (ته ل)یعنی بازگشت یک هفته ای عروس به خانه ی پدری شروع می شد.بعد از این زمان از طرف داماد نیز (ته ل)فرستاده می شد تا طی مراسمی عروس را به خانه ی شوهرش برگردانند و زندگی مشترکشان را شروع کنند.
مراسم عزا:
مراسم عزاداری در زاوه ر خیلی گسترده برگزار می شد.تمام مردم روستا به همراه جنازه به قبرستان می رفتند .بعد از نماز و فاتحه خوانی به مسجد بر گشته و سه روز تعزیه خوانی داشتند. زنان در منزل مرده نیز جمع شده با بازماندگان آن اظهار همدردی می کردند.تعدادی از زنان که صدای خوبی داشتند و معمولا افرادی شناخته شده بودند در این مراسم با صدایی حزین ،مرده ی آنان را با اشعار و مرثیه سرایی خاص توصیف می کردند.در اولین عید پس از این اتفاق ،معمولا همین مراسم دوباره در منزل مرده تکرار می شد.
مراسماتی نیز چون چله در آن زمان رواج داشت که خوشبختانه اموزه این مراسم ها بر چیده شده است.
شب نشینی:
درشبهای زمستان معمولا به علت طولانی بودن ،مردم در منازل یکدیگر جمع می شدند.بازیهای متنوعی در میان آنها رواج پیدا کرده بود مانند(شاه و وزیر-موسی و فرعون –دامه- گوره وه بازی –ته له رواس(نوعی کشتی)-چوز(سی ریز)-دومینه- ته خته و…).
در این مراسمات معمولا توت خشک ،مویز،گردوو میوهای خشک شده را به مهمانهای خود تعارف می کردند و تا پاسی از شب در کمال خوشی و صداقت به سر می بردند
شرح کوتاهی بر مفهوم نامها و واژهای مناطقی از زاوه ر
هامنه هو: (هامن+ هو) به مفهوم ییلاق تابستانی است.هو به مفهوم خانه ی ییلاقی است.
ماله مین: بر عکس آنچه مردم روستا تصور می کنند که معلمین بوده است ،به مفهوم (مای +لمین )یعنی تلی از ماسه است. چندین قرن پیش سیلی ویرانگر باغات زاوه ر را درنوردید. در این مکان سیل متوقف شد(ته لانو قولی)تلی از ماسه در پشت آن جمع شد.آن مکان را به همین منظور نام نهادند.
مه ره: مکان تشکیل شوراهای (ژیرلا مه ری)بوده است که احمد نظیری درباره ی شیوه ی حکومت مه ری در قبل از اسلام بسیار نوشته است.
گویچ: بر عکس گفته ی بعضی که به (گوییژ)سورانی به مفهوم درخت زالزالک تعمیم نموده اند.این واژه ریشه ی اوستایی دارد به مفهوم منطقه ی کشاورزی تقسیم شده بین طایفه هاست.
لارزه ره: در واژه های اوستایی و در کتابت پهلوی( زره) به مفهوم امروزی (زهوره) به معنی چشم های متعدد تعبیر شده است.
بزازه را: محل زیستگاه و عبور و مرور بز وحشی است.
گمالی: در سورانی (گومی ئاوی چکوله) به مفهوم حوضی طبیعی و کوچک آب است.
مله ندو: الف)ملی دو به مفهوم گردنه ای که همیشه با مه و دود پوشیده شده باشد ب)مله ی+دو،به مفهوم( گردنه ی دو ).به گفته ی امین امیری دو فرمانده ی رومی بوده که مسول چاپار خانه ای روی این کردنه بوده اند . ج)مله ی هندو ،به مفهوم گردنه ای که هندو ها در آن مکان مشغول کار بوده اند.
هاره بری: (هاره)واژه ای اوستایی است به مفهوم سنگ سختو(بری)یعنی برنده و تیز .این مکان سنگلاخی است با سنکهای سخت و برنده.
شه مشی: الف) از شمشا یا شمشو گرفته شده است که در فرهنگ اوستا به مکانی که اولین بار خورشید بدانجا تابیده است اتلاق می شود(این زمان برای زردشتیان مقدس بوده است) ب)شه مشی یکی از خدایان کاسی هاست که معمولا در بلند ترین نقطه ی کوه واقع می شد.
کویله: به مفهوم کوه کوچک است( کو+ ویله)
لاکامنا: لا+ کامنا یا (که یمنه) کی یا کیه یا کامن همگی به مفهوم جویهای آب است که در زیر زمین جوشیده باشند یا روستای (که یمنه) به مفهوم منطقه ی جویبارهاست.
دالانی: به مفهوم محل تجمع دال ها(عقاب ها) است.
زاوه ر امروز:
امروزه در زاوه ر حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ خانوار زندگی می کنن.باغهای ویران شده دوران جنگ را آباد نموده و تنها منبع در آمد آنها همین کار باغداری است.آنهم به علت منع تردد و بی ارتباط بودن آن با سایر نقاط از رونق افتاده و مجبورا به شغل های کاذب چون (کار قاچاق مرز) دست زده اند. کم لطفی مسئولین امر بدینجا ختم نشده ،امروزه یک نفر زاوه ری نمی تواند بدون کارت تردد وارد روستای خود شود.این مسائل باعث شده است که مردم شور و شوقی به بازگشت به موطنشان نداشته باشند و کار کشاورزی و باغداری و دامپروری بی رونق شده و بیشتر جوانان ساکن روستا بیکار و به راههای خراب کشیده شده اند.دستهای ژولیده ی پیر زنان خسته از کار و پیر مردان کمر خم شده ی زاوه ر،دلیل فقر و بیچارگی است که دامنگیر آنها شده است.روستای زاو ه ر در دوران گذشته آبادترین و بهترین روستا در اورامان بود اما امروز….والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته – همایون نیکرفتار